سرویس جنگ نرم مشرق - قدرت منطقهای و توان تأثیرگذاری تهران در غرب آسیا (خاورمیانه)، قدرت نظامی آمریکا را به چالش کشیده و اگرچه کمتر کارشناسی ارتشهای ایران و آمریکا را از نظر تجهیزات و ابزارهای نظامی با یکدیگر قابلمقایسه میداند، اما نه تنها ناظران حوزه سیاست خارجی [۱] ، بلکه مقامات دولت آمریکا [۲] نیز با استفاده از عبارتهای مختلف اذعان میکنند [۳] که بزرگترین چالش پیش روی واشینگتن [۴] در غرب آسیا (خاورمیانه) و چهبسا در دنیا [۵] ، ایران است [۶] .
کارشناسان بینالمللی و تحلیلگران آمریکایی دلایل مختلفی را برای ناتوانی واشینگتن در مهار کردن ایران برشمردهاند: توان نظامی و به طور خاص [۷] ظرفیتهای موشکی [۸] ، بهکارگیری روشهای جنگ نامتقارن، برخورداری از شبکه گستردهای از نیروهای نیابتی، استفاده کارآمد از راهبرد ضددسترسی و منع منطقهای [۹] ، نفوذ استراتژیک در غرب آسیا (خاورمیانه) [۱۰] و موارد دیگر.
با این وجود، اندیشکده «شورای آتلانتیک» (یکی از تأثیرگذارترین اندیشکدههای آمریکایی) در گزارش جدید خود تحت عنوان «پردهبرداری از انقلاب: نگاهی نزدیکتر به حضور و نفوذ ایران در غرب آسیا (خاورمیانه) [۱۱] » آن بخش از جنبههای قدرت ایران را بررسی کرده که مدعی است «جدید یا کمتر شناختهشده» هستند. آنچه در ادامه این گزارش میآید برگزیدهای از مهمترین نکات گزارش شورای آتلانتیک است.
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
ایران جنگ ترکیبی را به کمال رسانده است
در حالی که برخی کارشناسان بینالمللی، توانایی انجام «جنگ ترکیبی» را صرفاً منحصر به آمریکا میدانند [۱۲] و معتقدند [۱۳] هیچ کشور دیگری در دنیا ابزار نظامی، دیپلماتیک و رسانهای لازم برای به راه انداختن جنگ ترکیبی را ندارد، «داو زخیم» معاون وزیر دفاع دولت جورج بوش پسر و عضو کنونی هیأتمدیره شورای آتلانتیک، در بخش پیشگفتار گزارش این اندیشکده اعتراف میکند که ایران بیش از آمریکا در بهکارگیری جنگ ترکیبی موفق بوده است.
زخیم بهرغم اشاره به تاریخ استفاده از جنگ ترکیبی درون آمریکا (طی انقلاب آمریکا) و توسط کاخ سفید در خارج از این کشور (در افغانستان و عراق)، توضیح میدهد که این نوع جنگ در انحصار آمریکا نیست و اقدامات روسیه در اوکراین و تسخیر کریمه با استفاده از «چریکهای بومی و سربازان بدون یونیفرم مجهز به سلاحهای مدرن، پول، ظرفیتهای هکری و پروپاگاندا» نیز یکی از نمونههای موفق جنگ ترکیبی بوده است.
این مقام سابق دولت آمریکا در عین حال در توضیح مهارت ایران در استفاده از جنگ ترکیبی مینویسد: «بیش از همه اینها، ایران بوده که بر جنگ ترکیبی تکیه کرده است. در حقیقت اغراق نیست اگر بگوییم که ایرانیها با انجام عملیاتهای نامتقارن و بسیار موفقیتآمیز در سرتاسر منطقه از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹، عملاً جنگ ترکیبی را به کمال رساندهاند.»
وی همچنین در بیان یکی از نقاط ضعف کشورش مقابل ایران نیز اقرار میکند: «اگر قانون اصلی جنگ این است که دشمن خود را بشناسیم، ما راه زیادی درباره ایران در پیش داریم. چندین دهه تجربه و تماس مستقیم با مسکو، اطلاعات ارزشمندی را درباره طرز تفکر روسیه برای تحلیلگران و تصمیمگیران اطلاعاتی ما به ارمغان آورده است، اما در طرف مقابل، ما تا چند سال گذشته، چنین اطلاعاتی را درباره مقامات جمهوری اسلامی نداشتیم.»
زخیم ادامه میدهد: «با وجود تعامل محدود میان دیپلماتهای ما و مقامات ایرانی طی مذاکرات هستهای اخیر، ما هنوز هم از افراد مهم و تعیینکنندگان سیاست خارجی و امنیتی در تهران اطلاعات بسیار کمی داریم: چه آیتالله خامنهای رهبر ایران، و چه سپاه پاسداران که همچنان برای ما ناشناخته هستند.»
سلاح تکتیرانداز ایرانی «ایام50 صیاد»
اهرمهای نفوذ منطقهای ایران؛ ولایت فقیه، عامل تعیینکننده
نویسندگان گزارش شورای آتلانتیک چهار اهرم «حمایت از نیروهای نیابتی شیعه»، «صدور ایدئولوژی»، «ارائه تسلیحات» و «تشکیل شبکههای فراملی» را در موفقیت منطقهای ایران مقابل آمریکا و متحدانش تأثیرگذار میدانند و معتقدند تهران به ویژه از شبکههای فراملی خود برای ظرفیتسازی در میان نیروهای نیابتیاش استفاده میکند به گونهای که تکیه ایران بر شرکای قویترش برای انتقال تخصص و شیوههای کارآمد به گروههای کمتجربهتر موجب میشود تا میزان واقعی دخالت تهران در یک موضوع مخفی بماند.
به عقیده نویسندگان گزارش، این ابهام به ایران اجازه میدهد تا با استفاده از این شرایط در کشورهایی نظیر عراق، سوریه، بحرین و یمن جایگاه خود را به عنوان نیروی «مدافع» شیعیان در منطقه تحکیم کند. نهایتاً تصویری که اکنون از ایران در منطقه در حال شکل گرفتن است، این کشور را به عنوان بازیگر برجستهای مطرح میکند که در تلاش است تا سیاستهای آمریکا در غرب آسیا (خاورمیانه) را تضعیف کند و نظم منطقهای را مطابق میل خود بازسازی نماید.
شورای آتلانتیک در توضیح اولین اهرمی که برای نفوذ منطقهای ایران قائل است، مینویسد: «ایجاد نیروهای نیابتی قوی را شاید بتوان اصلیترین اهرمی دانست که ایران به کمک آن، رقبای خود را به چالش میکشد و در عین حال وارد درگیری رسمی نظامی با آنها نمیشود.» این اندیشکده آمریکایی البته گروههای متحد با ایران را به دو دسته «نیابتی» و «تحت کنترل» تقسیم میکند.
نویسندگان گزارش تصریح میکنند: «ارزیابی اینکه کدام گروهها نیروهای «نیابتی» هستند و کدام گروهها توسط ایران «کنترل» میشوند، اغلب مطابق این معیار صورت میگیرد که کدام گروهها «ولایت فقیه» را پذیرفتهاند. پیروی از ولایت فقیه نشانهای واضح از ارتباط عمیق با تهران است. گروههایی مانند حزبالله لبنان، سازمان بدر، کتائب حزبالله، عصائب اهلالحق، و حرکه حزبالله النجباء در عراق، آشکارا از این عقیده تبعیت میکنند و تحت کنترل تهران قرار دارند.»
این کارشناسان آمریکایی، ولایت فقیه را تنها زمینه همکاری میان ایران و متحدانش نمیدانند و ادامه میدهند: «ایران ورای ولایت فقیه، برای جلب حمایت وابستگان خود در کشورهای همسایه بر ایدئولوژی و نمادگرایی نیز تأکید میکند. به عنوان مثال، تهران از ایدئولوژی «مقاومت مقابل اهداف سیاستی آمریکا» استفاده میکند و از این طریق حتی گروههایی را که به ولایت فقیه اعتقادی ندارند را با خود همراه میکند. یکی دیگر از انگیزههای ارتباط میان ایران و گروههای نیابتیاش میتواند جلوههای نمادین، مانند احترامی باشد که این گروهها برای آیتالله خمینی، آیتالله خامنهای، یا سید حسن نصرالله قائل هستند.»
گزارش مذکور درباره دومین اهرم نفوذ منطقهای ایران تصریح میکند: «ارائه سلاح، کمک مالی، پشتیبانی مستشاری و مساعدت لجستیکی به نیروهای نیابتی و شبکهای، یکی از روشهای مستقیمی است که ایران به کمک آنها نفوذ خود را اِعمال میکند. حضور سلاحهای ایرانی در درگیریهای مختلف (از سوریه گرفته تا عراق و یمن و فراتر از آن) علاوه بر نشان دادن ارتباط میان این کشور با طیفی از بازیگران منطقهای، همچنین میتواند به تهران امکان کنترل بر گروههایی را بدهد که روابط خیلی ویژهای هم با آنها ندارد.»
به اعتقاد نویسندگان، استفاده ایران از روشهای فوق در کشورهای سراسر منطقه خاورمیانه، نهایتاً به گسترش شبکههای فراملیای کمک میکند که تهران برای تسهیل انتقال آموزش، دانش، و در برخی موارد، تجربه میدانی به گروههای نیابتی خود در کشورهای مختلف، به این شبکهها تکیه دارد.
نفوذ ایران در منطقه
در ادامه گزارش، استفاده ایران از اهرمهای مذکور در قالب سه پرونده نفوذ ایران در «عراق و سوریه» و «بحرین» مورد بررسی قرار میگیرد:
عراق و سوریه؛ حمایت از نیروهای نیابتی و ارائه تسلیحات: ایران با حمایت از گروههای شیعه با ایدئولوژیهای گوناگون، مانند سازمان بدر و گروه کمتر شناختهشده جیشالمختار نقش مهمی در شکلگیری تحولات سیاسی و امنیتی در عراق و سوریه بازی میکند. حمایت محتاطانه ایران از جیشالمختار (گروهی که درون خاک عربستان را هدف خمپارههای خود قرار داد و رقبای تهران در عراق را به چالش کشید) به این کشور اجازه میدهد تا در عین مبارزه با دشمنان، از زیر بار مسئولیت این مبارزه شانه خالی کند. همچنین تهران با ارائه سلاحهایی مانند تکتیرانداز «ایام۵۰ صیاد» به نیروهای متحدش، تصویر یک «مدافع» برای نیروهای شیعه را برای خود ترویج میکند؛ تصویری که به طور گسترده در شبکههای اجتماعی پخش میشود. ایران همچنین به این ترتیب نفوذش بر گروههایی را افزایش میدهد که حتی ایدئولوژی یا اهداف مشترکی هم با تهران ندارند.
بحرین؛ حمایت از نیروهای نیابتی و تشکیل شبکههای فراملی: طبق آنچه از رسانههای اجتماعی برمیآید، گروهی به نام سرایا المختار یکی از نیروهای نیابتی ایران است که از طریق برقراری ارتباط با شبهنظامیان مرتبط با سپاه پاسداران در عراق وارد یک شبکه گستردهتر فراملی شده است. سرایا المختار تنها یکی از گروههای مخفی شبهنظامی است که از آغاز قیام مردمی سال ۲۰۱۱ و زمانی که ایران دخالتهای خود در بحرین را افزایش داد، با حمایت سپاه پاسداران، دست به عملیات علیه حکومت این کشور زده است. سرایا الاشتر، حزبالله بحرین، کتائب حزبالله، عصائب اهلالحق، و سرایا الکرار همگی تهدیداتی علیه حکومت در بحرین به شمار میروند.
ایران امروز با تهدید نظامی مواجه نیست
اندیشکده شورای آتلانتیک رقابت برای نفوذ در غرب آسیا (خاورمیانه) را به جامپبال در ابتدای بازی بسکتبال توصیف میکند و در اشاره به موقعیت بهتر ایران در این رقابت نسبت به کشورهای دیگر غرب آسیا (خاورمیانه)، مینویسد: «در حال حاضر، ایران در این جامپبال نسبت به رقبای دیگرش در منطقه قد بلندتری دارد. امروز، نفوذ عمیق ایران در عراق، لبنان، سوریه و بحرین بیرقیب است. متحدان ایران در خط مقدم عرصههای سیاسی و امنیتی عراق و لبنان هستند. مداخله ایران در سوریه موجب جلوگیری از سقوط حکومت بشار اسد شده است. شبکه پیچیده سیاسی-مذهبی ایران در بحرین نفوذ مشهودی دارند. فراتر از جهان عرب، منافع و حضور جمهوری اسلامی تا افغانستان و بخشهایی از آفریقا و آمریکای لاتین کشیده شده است.»
کارشناسان آمریکایی شورای آتلانتیک اعتراف میکنند: «ایران در محیط استراتژیک پرتلاطم و متغیر غرب آسیا (خاورمیانه) عملکرد موفقی داشته است. این کشور امروز با تهدیدی جدی مبنی بر حمله یا تهاجم (و به طریق اولی، اشغال) توسط یک قدرت خارجی مواجه نیست. حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق، یکی از تهدیدها علیه ایران را برطرف کرد. همچنین توافق هستهای با آمریکا، (دستکم تا زمانی که برجام پابرجا باشد) خطر کشور دیگری را از بین برد که میتوانست به ایران حمله کند.»
نویسندگان گزارش البته توضیح میدهند: «سیاست اسرائیل همچنان یک متغیر پیچیده است و اسرائیل ممکن است تصمیم بگیرد که ایران را بمباران کند. با این وجود، تهران هم در مقابل این تهدید، دستبسته نیست. جمهوری اسلامی گزینههای تلافیجویانهای دارد که اگر آنها را به کار بگیرد، میتواند آسیبهای جدی به اسرائیلی وارد کند که نفوذ منطقهایش عمق استراتژیک ندارد. ظرفیت بازدارندگی ایران (که توسط زرادخانه بزرگ راکتی و موشکی حزبالله تقویت هم میشود) مقابل اسرائیل کاملاً معتبر و قابلاعتناست.»
به اعتقاد این کارشناسان آمریکایی، واشینگتن هنوز راه زیادی برای حل چالش منطقهای ایران در پیش دارد، هرچند دولتهای مختلف آمریکا تلاش کردهاند تا قطعات مختلف این پازل را کنار هم بچینند، بدون آنکه درک دقیقی از تصویر استراتژیک بزرگتر داشته باشند. طیف گسترده چالشها از جانب ایران در سراسر حوزهها و مسائل بینالمللی، این کشور را به اولویت اصلی در دستورکار دولت جدید آمریکا تبدیل میکند. دانلد ترامپ اعلام کرده که در مقابل ایران «محکم» خواهد بود و به این کشور «هشدار» نیز داده است. با این وجود، هنوز مشخص نیست این مواضع ترامپ دقیقاً چه معنایی میدهد و رویکرد او در مقابل ایران با رویکرد دولتهای قبلی آمریکا چه تفاوتی خواهد داشت.